تو جاده شمال یه تصادف شده بود …
همه جمع شده بودن …
منم برای اینکه صحنه رو از نزدیک ببینم ازون ور داد زدم گفتم : برید کنار برید کنار من پدرشم…
وقتی که رسیدم دیدم اونی که تو خیابون افتاده الاغــــــــــــه
::
::
به کهولت سن رسیدم.
ولی هنوز نفهمیدم اون سوراخ ریزه خودکار بیک به چه دردی میخوره؟!
::
::
دقت کردین وقتی برق میره میخوایم بریم توالت میزنیم چراغ و روشن میکنیم کارمون که تموم میشه خاموشش میکنیم میریم پیِ کارمون
واقعن که

::
::
فقط یه ایرانیه که می تونه یه جمله با ۲۲ تا فعل بسازه!
داشتم می رفتم برم دیدم اومد گرفت نشست، گفتم بزار برم بپرسم ببینم میاد؟ نمیاد؟!
دیدم میگه : نمیخوام بیام برو بزار بگیرم بخوابم!
خدا میدونه ترجمه ی انگلیسیش چی از آب در میاد …!
::
::
پلیس راهنمایی رانندگی بهمون گیرداده, میخواس ماشینو ببره پارکینگ.دوستم با اعتماد به نفس و طلبکارانه رفته جلو به پلیسه میگه: مارو ول کن بریم، میدونی من کی ام؟ نه، میدونی من کی ام؟ پلیسه میگی کی ای؟
رفیقمون میگه: من نوکر پدرتم! مارو ول کن بریم!
و جالب اینکه ولمون کرد
::
::
بدترین شکست عشقی عمرمو کلاس سوم خوردم
که فهمیدم جایزه ها رو مامانم می خریده می داده به معلما
::
::

اونجا که میگه اگه من زنت بشم، یار و همدمت بشم، اگه دوامون بشه، منو با چی میزنی؟ دخترای قدیم چه آینده نگر بودن
::
::
یکی از سخت ترین خدافظی ها
خدافظی با سنگیه که تا دمه در خونه شوتش کردی
::
::
من قبلنا همش به بدنم شامپو بدن خارجی میزدم
ولی از وقتی فهمیدم تو روز قیامت قراره بر علیه من شهادت بدن، بهشون گریس هم نمیزنم،
آدم فروشای پس فطرت…
::
::
با بچه های دانشگاه رفته بودیم توچال ۲ تا دختر با ۳ تا پسر ماموره یکی از پسرا رو گرفت میگه نسبتتون چیه؟!
برگشته میگه ۲ به ۳!
ما ها رو میگی
مامور و میگی
::
::
حضور متولدین ۷۴ در دانشگاه . . . !
شوخیه سنگینی بود که خدا با ما کرد!
::
::
یکی از حرص آور ترین حرکات ممکن وقتیه که یکی میاد تو اتاقت و وقتی میخواد بره بیرون در رو نمی بنده …..
خیلی حرکت رو اعصابیه …
::
::
یه جایی ام خوندم باید یه سنگ بندازی تو رابطت تا ببینی چقد عمیقه
هیچی دیگه منم انداختم،
یعنی عمق سینک ظرفشویی از عمق رابطمون بیشتر بود
::
::
آدامس شیک خریدم روش نوشته
” آدامس جویدنی”
به سایت پاتوق دات آی آر قسم اگه نمیخوندمش شیافش کرده بودم
::
::
چنگال ماست خوردن
توی فرقه ی ما منطقی تر از اینه که از جات بلند شی بری قاشق بیاری !
خخخخخخخخخ
::
::
تو اتاقم روی تختم درازکش داشتم درس میخوندم هوا یخورده تاریک شد خواستم برقو روشن کنم.تمبلیم اومد پاشم برم پریزو بزنم! هرچی دم دستم بودو پرت کردم طرف پریز برق ولی هیجکدوم نخورد بهش!!آخرشم گفتم بقیه درسو فردا صبح میخونم!
::
::
لوله آب آشپزخونه جرم گرفته بود، دو تا آدامس اکالیپتوس انداختیم توش وا شد
::
::
واسه موهای خشک و چرب و معمولی و رنگ شده، حتی واسه سگ و… شامپو درست کردن ولی واس موهای کثیف شامپو درست نمیکنن!!!
::
::
پلیس اومده پشت بوم دیش ماهواره را ببره بهش میگم کاش لاقل چهارشنبه میبردید میفهمیدیم بفرماییدشام کی برنده شده میگه بیخیال این هفته اصلا گروهشونم به درد بخور نیست.!!
::
::
میگن تو جهنم حتمن باید میوه هارو بشوریی بعد بخوری
::
::
امروز یه چندتا میوه شستم گذاشتم تو پیش دستی . نشستم جلو کامپیوتر که بخورمش دیدم تو پیش دستی هنوز آبه ممکنه رو شلوارم یا کیبورد بریزه بدون اینکه از جام پاشم آبشو رو موکت بغل کامپیوتر خالی کردم!
ینی تا حد تمبلمااا
::
::
من :مامان من گشنمه
مامان: خوب بلند شو برو تو آشپرخونه غذا هست غذا بخور
من : الان که فکر می کنم زیادم گشنه نیستم

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: